تاریخ : یکشنبه 95/7/4 | 3:4 صبح | نویسنده : sultan
دین تربیت است و سیاست.هدف تربیت این است که فرد،افکار و اعمال خویش را، بر پایه اصولی خاص استوار سازد، و هدف سیاست این است که جامعه،افکار و اعمال خویش را،برپایه اصولی خاص استوار سازد.
دین تربیت است و سیاست.هدف تربیت این است که فرد،افکار و اعمال خویش را، بر پایه اصولی خاص استوار سازد، و هدف سیاست این است که جامعه،افکار و اعمال خویش را،برپایه اصولی خاص استوار سازد.
...اگر قرار باشد تربیت و سیاست دینی در جامعه اعمال شود،آیا جز از طریق در دست داشتن قدرت و حاکمیت ممکن است؟آیا می شود مقامات دینی،از نظر قدرت سیاسی،هیچکاره باشند،و هیچ نیرویی در اختیار نداشته باشند،و با این وصف،تربیت و سایست را- که همان تربیت است در بُعد اجتماعی- بر طبق دین مجری دارند،این امر ممکن است؟ روشن است که ممکن نیست.حضور دین در جامعه و فعال بودن آن،جز با حضور قدرت دینی ممکن نیست.این است که حضور سیاسی و کسب قدرت سیاسی،برای حفظ حضور و قدرت دینی،وظیفه شرعی می شود. این است که دین عین سیاست است و سیاست عین دین. و این است که امامت و رهبری از اصول دین است و جزء اعتقادات. ما که امامت را جزء اصول دین می دانیم چگونه می توانیم تصور کنیم که دین از سیاست جدا باشد؟1
پیامبراکرم(ص) هم اصولی برای تربیت(ساختن فرد) آورده و هم اصولی برای سیاست(ساختن اجتماع).پیامبر پیشوای هدایت بود،یعنی: تربیت و سیاست. پیامبر چنان نبود که معلمی باشد و تعلیماتی اخلاقی بدهد و پند و اندرزی بگوید، مانند فیلسوفان اخلاق.نیز چنان نبود که تنها در صدد ایجاد حکومت باشد،بدون توجه به عقیده و تربیت و عمل و اخلاق،مانند سلاطین و سلطه جویان تاریخ. رسالت پیامبر،حاکمیت بخشیدن به مکتب بود...باید دین در جامعه فعال باشد. فعال بودن دین در جامعه به اجرا شدن احکام آن است،چه احکام فردی(تربیتی)، و چه احکام اجتماعی(سیاسی). و اجرا شدن احکام،ضامن اجرا می خواهد.ضمانت اجرا،قدرت است. پس دین باید قدرت داشته باشد. و قدرت به حاکمیت است،پس دین باید حاکمیت داشته باشد و قدرت سیاسی از آن دین باشد.2
1-خورشید مغرب.ص246
2-همان249-250
.: Weblog Themes By Pichak :.